من و نی نی ها

دل نوشته

1391/9/11 13:55
نویسنده : مریم
92 بازدید
اشتراک گذاری
 

فرزند عزيزم

آن زمان كه مرا پير و از كار افتاده يافتي

اگرهنگام غذا خوردن ، لباس هايم را كثيف كردم و يا نتوانستم لباسهايم را بپوشم

اگرصحبت هايم تكراري و خسته كننده است

صبور باش و دركم كن

به ياد بياور ، وقتي كوچك بودي ، مجبور مي شدم روزي چند بار لباسهايت را عوض كنم

براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور مي شدم بارها و بارها داستاني را برايت تعريف كنم

وقتي نمي خواهم به حمام بروم ، مرا سرزنش نكن

وقتي بي خبر از پيشرفت ها و دنياي امروز ، سئوالاتي مي كنم با تمسخر به من ننگر

وقتي براي اداي كلمات يا مطلبي ، حافظه ام ياري نمي كند ، فرصت بده وعصباني نشو

وقتي پاهايم توان راه رفتن ندارند ، دستانت را به من بده ... همانگونه كه تو اولين قدم هايت را

دركنار من برداشتي

زماني كه مي گويم ديگر نمي خواهم زنده بمانم و مي خواهم بميرم ، عصباني نشو ... روزي

خود مي فهمي

ازاينكه در كنارت و مزاحم تو هستم ، خسته وعصباني نشو

ياريم كن ، همانگونه كه من ياريت كردم

كمك كن تا با نيرو و شكيبايي تو ، اين راه را به پايان برسانم

فرزند دلبندم ، دوستت دارم 

 

 

 

عزيز ترينم من بدون هيچ منتي تو را تر و خشك خواهم كرد

در ناتوانيت با عشق به تو محبت خواهم كرد

و همواره دعا مي كنم


وزهاي پيري و ناتوانيت آن زمان كه مادري نيست كه به تو خدمت كند

ديگران به تو محبت كنند و

اين رسم روزگاريست كه در آن وارد خواهي شد 

كه بي دعاي مادر تنها خواهي بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)